ریحانه پارسا: به هرتصویری که میبینید اعتماد نکنید


نیم‌قرن پیش، که کامپیوترها به اندازه یک گاراژ جا می‌گرفتند، یک جوان علاقمند به کدنویسی یه کد نوشت که کامپیوتر قطعه‌ای از آثار باخ رو با صدای بوق تولید کنه. این تنها صدایی بود که کامپیوترهای اون زمان می‌تونستند تولید کنند. در حالی که این برای خودش خیلی هیجان‌انگیز بود، چون یه ماشین کاری انجام داده بود که ازش انتظار نمی‌رفت انجام بده، دوستان و ناظران اصلا خوششون نیومد. چون صدای اون بوق‌ها مسخره بود و کل این کار اتلاف توان محاسباتی کامپیوتر به نظر می‌رسید. امروز در دهه سوم قرن بیست و یکم، استفاده نکردن از کامپیوتر برای تولید آهنگ مسخره‌ست؛ و در مواردی، مثل کارهایی که هانس زیمر انجام میده، غیرممکن. همون کوته‌بینی نیم‌قرن پیش دوباره داره تکرار میشه، و این‌بار درباره هوش مصنوعی، و مخصوصا مدل‌های زبانی هوش مصنوعی. الان هم دارند میگن «این پردازش‌ها، تفکر نیست»، یا «حیف برق نیست صرف این سرورها کنیم که بعد یه عکس فیک درست کنه؟». بین اون آهنگ بوقی، و هوش مصنوعی، یک نقطه اشتراک وجود داره. در هر دو آدم‌هایی سعی می‌کنند با ماشین حرف بزنند، که بش بگن چیکار کنه، که دنیا رو به شکل مقادیر عددی می‌بینند. اون بچه که کار باخ رو به شکل یک ملودی بوقی درآورد، اون اثر رو به شکل یک موج فرکانسی می‌دید که قابل فشرده شدنه. از نظر دوستانش، این بد نگاه کردن به دنیا بود، چون جنبه زیبایی‌شناختیش و انسانیش رو نادیده می‌گرفت. اما نتیجه اون نگاه عددی به دنیا، آثار هانس زیمر شد که امروز به خاطره و نوستالژی صوتی میلیون‌ها انسان تبدیل شده‌اند. حالا دیگه کسی میتونه بگه کار کامپیوتر زیبا نیست؟ ازین واقعیت فقط یک برداشت کلی میشه داشت: اون‌هایی که دنیا رو به شکل مقادیر عددی می‌بینند، در نهایت برنده‌اند. اگه یه روز یه ربات حرفی بت بزنه که حس خاصی بت دست بده که قبلا تجربه‌ش نکردی، یا حس کنی چیزی فهمیدی که قبلا نمی‌فهمیدی، یعنی اونی که می‌گفت زبان انسان رو میشه به شکل یک دستگاه آماری درآورد، برنده شده. دیگه اون موقع اهمیت نمیدی که اون ربات تفکر داره یا نداره. دیگه نمیگی حیف برق که صرف شارژ کردن باتریش شد. اون موقع میگی کاش این ربات رو زودتر خریده بودم.

2024-09-17 15:44:53